هالیوود و سینمای آسیا
هالیوود و سینمای آسیا
با رشد جهانيسازي و آغاز ارتباطات، مصرف رسانههاي فرهنگي به ويژه محصولات سرگرمكننده سينمايي در دنيا رشد زيادي داشته است. اين مقاله با معرفي تغيير رويكرد صنعت سينماي چند كشور مهم آسيايي نظير هند، هنگكنگ و كره از سينماي بومي و كلاسيك خود به سوي سينماي هاليوود و استفاده از فرمولهاي موفق تجاري هاليوود نظير سكس، خشونت، مصرف مواد مخدر و …، معتقد است اين تغيير ماهيت سينماي آسيا را نميتوان در قالب الگوي تعامل فرهنگي توضيح داد بلكه يك امپرياليسم فرهنگي است. همچنين در عصر جديد، بقاي يك رسانه در گروي عامهپسند بودن آن و تأمين نيازهاي تعداد بيشتري از افراد است كه باعث ابتذال اين صنعت نيز شده است.
زوال حكومت اتحاد جماهير شوروي و كشورهاي اروپاي شرقي در اوايل دهه نود، جاذبه بيشتري را به سيستمهاي دموكراتيك ليبرال داراي اقتصادهاي باز، در مقايسه با جوامع داراي اقتصاد دستوري و سياستهاي بسته بخشيد. همراه با اين تغييرات، ليبراليسم رسانهاي و جهانيسازي رسانهها، نمودار گرديده كه تأثيرات اجتماعي آن بر روي جهان در حال توسعه، در حال پديدار شدن است. انديشه دهكده جهاني مك لوهان، با انقلاب ارتباطات شامل ماهوارهها و تلويزيونهاي كابلي و كارتلهاي رسانهاي چندمليتي نظير مجموعههاي «تايم وارنر» و «رابرت مرداك» و به ويژه اينترنت، به سرعت در حال به وقوع پيوستن است.
آزادسازي تجاري و رشد اقتصادي، به افراد بيشتري امكان استفاده از رسانههاي سرگرمكننده را در مقايسه با گذشته داده است. البته افزايش سطح تحصيلات در كشورهاي آسيايي و دستيابي به محصولات سرگرمكنندهي غربي به ويژه آمريكايي، مصرفكنندگان را به سوي تقاضاي بيشتر براي بهرهگيري از محصولات فرهنگي و سرگرمكنندهي برخاسته از فرهنگي بومي و سنتي نيز ترغيب نموده است. نويسنده در سفرهاي خويش به تعدادي از كشورهاي آسيايي، سيطره فرهنگ وارداتي آمريكايي را در رسانههاي مختلف نظير فيلمها و برنامههاي تلويزيوني و به ويژه اينترنت مشاهده كرده است. «واشنگتن پست» گزارش كرده است كه فروش بينالمللي نرمافزار و محصولات فرهنگي آمريكايي به 2/60 ميليارد دلار ـ بيش از هر صنعت ديگر آمريكا ـ بالغ شده است.
اينك، سؤالات مهمي از اين پديده مطرح است:
«جهانيسازي رسانهاي غربي چه تأثيري بر فرهنگهاي سنتي كشورهاي در حال توسعه آسيايي داشته است؟ و چه تأثيري ـ در صورت وجود ـ اين جهانيسازي بر صنايع سنتي رسانهاي داشته است؟ و در عصر كنوني جهاني شدن رسانهها، آيا تعاملات فرهنگي بين شرق و غرب وجود دارد و يا تنها از غرب به شرق جريان دارد؟
مقاله حاضر، اين پرسشها را با تمركز بر صنعت سينماي چند كشور آسياي و هاليوود بررسي ميكند.
رشد دموكراسي و آزادسازي اقتصادي از دهه 90 ميلادي، تأثيرات فرهنگ غرب را در سراسر دنيا به صورتي بينظير و افسار گسيخته درآورده است. اين امر نگرانيهايي را در ميان منتقدان فرهنگي و سياستگذاران در بسياري از كشورها به وجود آورده است.
بيگين (2004) معتقد است كه جهانيسازي كه با حمايتي قوي از سوي رسانههاي بينالمللي مورد حمايت قرار ميگيرد، تغييري اساسي را در هويت فرهنگهاي محلي و بومي كنوني به سوي يك گونهي جديد فرهنگ بدون مرز، به ارمغان آورده است.
جري ماندر يكي از بنيانگذاران «مؤسسه بينالمللي جهاني شدن» نيز همين نگرانيها را ابراز نموده است. او با ارائه مقالهاي در مجله Nation معتقد است كه بنگاههاي جهاني رسانهاي نظير «رابرت مرداك»، «تدترنر» و چند بنگاه ديگر، مظاهر غربي و ارزشهاي تجاري غرب را مستقيماً به مغزهاي 75% جمعيت جهان منتقل ميكنند. جهاني شدن تصويرپردازي رسانهها، مطمئناً مؤثرترين وسيلهاي است كه تاكنون براي همسانسازي فرهنگها در مسير همسو نمودن آنها با ديدگاههاي غرب ايجاد شده است. بيگين به تئوري «وابستگي فرهنگي» به عنوان يك عامل در تأثير فرهنگ غربي در جهان در حال توسعه اشاره ميكند: «تداوم سلطه غرب بر كشورهاي جهان سوم، بر مبناي تكنولوژيهاي پيشرفته نظير فنآوريهاي ارتباطات بنا شده است. اما اين سلطه، بر مبناي اين ايدئولوژي پذيرفته شده در بسياري از بخشهاي جهان سوم استوار بود كه تنها يك راه براي توسعه اقتصادي وجود دارد و آن، تقليد از فرآيند توسعه جوامع سرمايهسالار غرب است. امپرياليسم فرهنگي، يا وابستگي فرهنگي با تأثيرات كشورهاي غربي بر زبان، ارزشها و نگرشها (شامل دين)، روشهاي ساماندهي زندگي مردم، مدل حكومت، شيوههاي آموزشي و آموزشهاي حرفهاي، شيوه پوشش و بسياري از عادات فرهنگي، همراه است. اين امپرياليسم فرهنگي يك مدل جديد از سلطه است كه همسانسازي نوين خوانده ميشود و شيوههاي جديد از زدوخوردها را در جهت نابودي اين تأثيرات فرهنگي ماندگار در جهان سوم پديد آورده است».
نويسنده آمريكايي هربرت شيلر در سال 1969 هشدار داده بود كه تأثيرات فرهنگي پديد آمده به وسيله برنامهريزي آمريكايي، سرزمينهاي دور، به ويژه ساكنان كشورهاي در حال توسعه را تحت سيطره قرار ميدهد: «هر جا كه فرهنگ محلي از سوي سيل توليدات انبوه رسانههاي تجاري ايالات متحده، تحت سيطره قرار گرفته است، با تشويق مصرفگرايي در دنياي فقير (و از راه برنامهرزي سرگرميهاي آمريكايي)، موجب پايهگذاري تباهي در گسترهي وسيعي از اين كشورها شده است»: وي همچنين اضافه ميكند كه «در جهت رشد مصرفگرايي در دنياي فقير (از راه برنامههاي سرگرمكننده آمريكايي)، رسانهها گامهاي لازم را جهت اين تباهي در حجمي انبوه پديد آوردهاند».
در كنار اين تئوري، حداقل دو عامل ديگر بايد در توضيح تأثيرات غرب، به ويژه رسانههاي آمريكايي، در بخش رسانههاي بومي كشورهاي در حال توسعه مدنظر قرار گيرد: اول اين كه، اساسيترين اصل در توليد عقايد مشترك در صنعت سرگرمي آمريكا اين است كه «متناسب با خواسته مخاطب انبوه، برنامه ساخته شود و موفقترين راه براي افزايش فروش، گسترش دامنه پوشش رسانهاي و افزايش درآمدهاي تبليغاتي است».
اين اصل، ارضاي غرايز پست و لذتجوي انساني را با مفاهيمي نظير سكس، خشونت و خوردن مشروبات الكلي در برنامههاي رسانه (فرمولي كه مدتهاست به وسيله هاليوود استفاده شده و به عنوان پشتيبان توليدات تلويزيوني شناخته ميشود) حمايت ميكند. البته در سالهاي اخير، يك مدل تغيير يافته از فرمول توليد فراگير اما مبتذل، در برنامههايي نظير (The Jerry Sprnger Show) ارائه شده است.
نكته دوم اين كه، جهانيسازي اقتصادي و رشد صنعتي شدن در كشورهاي در حال توسعه آسيايي، امكان رشد سطح درآمد ساكنان اين كشورها را فراهم نموده است كه اين امر، سنگ بناي يك بنيان مصرفگرا را در رسانههاي الكترونيكي و چاپي بنا نهاده است. تاريخ گسترش رسانهها در غرب نشان ميدهد كه رسانه از ارائه مفاهيم متعالي براي مخاطباني محدود در جوامع ماقبل صنعتي، به رويكرد ارائه مفاهيم همهپسند جهت ارضاي نيازها و خواستههاي مخاطباني رو به رشد ولي نه چندان تحصيلكرده و متفكر، در جوامع كنوني صنعتي تبديل شده است. ما از «تئوري وابستگي فرهنگي»، به عنوان سنگبنا جهت توضيح تغيير شكل صنعت سينماي كشورهاي آسيايي بهره ميگيريم.
احتمالاً ناگزيرترين مثال استفاده از فرمول توليد فيلم هاليوودي در سالهاي اخير، توليدات «صنعت فيلمسازي هند» است كه با مركزيت بمبئي و با نام «باليوود» شناخته ميشود. صنعت فيلم هند كه سالانه 800 فيلم به زبانهاي مختلف توليد ميكند (در مقايسه با 250 فيلم هاليوود)، بزرگترين مركز دنياست. در سالهاي اخير، تعداد تماشاگران اين سينما كاهش يافته است؛ زيرا سناريوي سنتي مبتني بر رقص و آواز و رفتارهاي تكراري در صحنههاي عاشقانه، به فروش بيشتر منجر نميگردد. در نتيجه، صنعت سينماي هند به صورت گستردهاي استفاده از صحنههاي سكسي را براي جذب مخاطب آغاز نموده است.
همان طور كه آژانس خبري بريتانيا (رويتر) گزارش نموده است: «بازيگران جوان و متهور زن و مرد، توجهها را به خود و لباسهايشان در جريان ايفاي نقش در كاراكترهايي نظير زن روسپي، زناكار، لواطكار و جابهجايي همسران كه به ندرت در گذشته در باليوود وجود داشته است، جلب ميكنند». البته اين رويكرد جديد در فيلمسازي، نتايج اقتصادي مثبتي داشته است.
براي مثال، «آژانس خبرگزاري فرانسه» گزارش داد كه پرفروشترين فيلم سال 2003 (jism) داستان زني را حكايت ميكند كه براي ترغيب معشوق خود براي كشتن شوهر ثروتمندش، احساس شرم نميكند.
اين فيلم با بودجه اندك ساخت، فروش خيرهكنندهاي داشت و هنرپيشه آن بيپاشا باسو اينك يكي از پركارترين بازيگران سينماي باليوود است. فيلمنامهنويس اين فيلم ميگويد: «موفقيت «jim» نشان داد كه هنديان ديگر از مشاهده صحنههاي پر تب و تاب جنسي در جمع افراد خانواده خويش، شرم نميكنند».
همچنين او معتقد است كه «اين فيلم، تغيير در انديشه هنديان را نشان ميدهد. در گذشته، چنين فيلمهايي در شهرهاي كوچك و براي افراد بالغي كه براي ارضاي غرايز جنسي به سينماها ميآمدند، اكران ميشد؛ ولي اينك زنان شهرنشين نيز براي مشاهده اين فيلمها به سينماهاي مجلل و شلوغ ميروند».
«جولي» يك فيلم هندي اكران شده در تابستان 2004 با موضوع روسپيگري و بازي يك ملكه برجسته زيبايي (نيهادوپيا) بود. او در نقش زني بود كه دوست پسرش پس از همخوابي با وي، او را ترك كرده بود. اين فيلم با استقبال زياد تماشاگران روبهرو شد و بازيگر مؤنث آن، در ميان مخاطبان سينما شهرت زيادي پيدا كرد. فيلم «دوست دختر» اكران شده در سال 2004 نيز با موضوع همجنسبازان و حاوي يك صحنه كوتاه جنسي ميان دو زن بود. پس از اكران آن، چندين تظاهرات در نقاط مختلف كشور از طرف احزاب محافظهكار كشور هند و منتقدان، بر ضد اين فيلم برپا شد؛ ولي فيلم همچنان در حال اكران است و گفته ميشود كه فيلم ديگري هم با موضوع همجنسبازي در حال ساخت است.
ساير فيلمهاي كنوني نظير «اوپس» و «بوم» نيز انتقادات زيادي را در هند به وجود آورده است. «اوپس» در مورد دنياي تيره و تار استريپكنندگان (مرداني كه در انظار برهنه ميشوند) است كه «پراتهامش منون» يكي از منتقدان سينما معتقد است كه اين موضوع در ميان تماشاگران هندي بسيار ناآشنا و مبهم است، به طوري كه در تعدادي از سينماها به دليل تلاش در جهت توقيف فيلم، زد و خوردهايي به وجود آمد. فيلم «بوم» نمايش دهنده زندگي 3 دختر است كه در اكثر زمان 2 ساعته فيلم، با لباس شنا طنازي ميكنند و به دفعات مورد طعنههاي جنسي قرار ميگيرند و در صحنهاي از فيلم، يك مرد از يكي از زنان فيلم، درخواست سكس دهاني در زير ميز مغازهاش مينمايد!
يك منتقد ميگويد كه شايد داستان اين فيلم در جاي ديگري قابل قبول باشد ولي نه در هند كه حتي بوسيدن در ملأ عام نيز ميتواند نفرت عمومي را برانگيزد.
براي سالها، فيلمهاي باليوود از نمايش يك بوسه نيز طفره ميرفتند و با قطع تصوير به نمايش عفيفانه پرواز پرندگان، زنبور و يا گل ميپرداختند. به هر ترتيب، يكي از فيلمهاي اكران شده در سال 2003 (Khwaish) نه تنها داراي 17 صحنهي بوسه بود، بلكه در آن يك زوج جوان در مورد زندگي جنسي خويش گفتوگو ميكردند. همچنين پس از اكران دو فيلم اخير «مدردر» و «انداز» بيشتر بحثها پيرامون پوشش نيمهعريان بازيگر زن آن و يا صحنههاي بوسيدن فيلم و نه تواناييهاي بازيگران آن بود. تاران آدارش يك منتقد باليوود، اين پديده جديد را در فيلمسازي توضيح داده است: «سكس باعث فروش ميشود و اگر با يك داستان خوب همراه شود، نتيجه بهتري دارد. تلويزيونهاي كابلي تأثيرات زيادي از فرهنگ غرب را به خانههاي هنديان آورده است و مردم بيش از گذشته، پذيراي اين تأثيرات شدهاند».
يك توليدكننده و كارگردان هندي نيز ميگويد كه فيلمسازان هندي بيش از گذشته، مخاطبان جوان شهري را هدف گرفتهاند و جوانان بيننده از بتهاي خود خواهان رقصهاي مايكل جكسوني، فخرفروشيهاي تام كروز، مبارزات جكي جان و گفتوگوهاي شيرين و عاشقانه هستند. يكي از جامعهشناسان مطرح هند ميگويد: «چهره جديد باليوود، تقليدي از مسير زندگي مادي غرب است كه با ورود ماهوارهها و رسانههاي جديد به وجود آمده است».
به هر ترتيب، منتقدان اجتماعي از تأثيرات روند جديد فيلمسازي باليوود بر جامعه هند نگرانند. معمولاً صنعت سينماي هند ريشه در «رئاليسم» نداشته و فيلمهاي گذشته هند، فيلمهاي موزيكال و دور از واقعيت و تخيلي در مورد نبرد نيكي و بدي و يا ديدار دختر و پسر بود. معمولاً اين فيلمها خانوادگي بود و با طرحي ساده باعث ميشدند كه حتي ساكنان روستاها نيز با آنها ارتباط برقرار كنند، لذا اين تغييرات جديد الهام گرفته از هاليوود، تهديد براي ارزشها و فرهنگ مردم هند است.
منون ـ يكي از منتقدان سينما ـ ميگويد كه فرمول كنوني باليوود ميتواند نگرانيهايي را به وجود آورد، زيرا پيوند عقايد غربي، منجر به ايجاد اوج ابتذال، همراه با كنايههاي جنسي و خشونت غيرلازم در فيلمهاي امروز است.
«فدراسيون فيلم هند» يك سازمان رسمي كه در برابر مضامين فيلم اظهارنظر ميكند، معتقد است كه فيلمهاي ساخته شده در باليوود جديد، بيش از حد از غرب تأثير پذيرفتهاند و هويت فرهنگي واقعي هند را تنزل داده و تحقير كرده است. يك دليل ديگر براي نگراني، كپيبرداري از فيلمهاي عامهپسند هاليوود در سالهاي اخير است.
منون ميگويد: «اگر شما به هر يك از فيلمهاي جديد باليوود نگاه كنيد، ميتوانيد شرط ببنديد كه از يك فيلم اصلي هاليوود تقليد و كپيبردراي كرده است؛ مثلاً فيلم koi Mil Gaya از فيلم ET و فيلم Bhoot از فيلم Exorcist و فيلم هندي raaz از فيلم What Lies Beneath كپيبرداري شده است كه نشانگر ارتباط نگرانكنندهاي بين باليوود و نسخههاي اصلي هاليوودي است.
يكي ديگر از مراكز بزرگ صنعت سينماي آسيا يعني هنگكنگ نيز از هاليوود تأثير پذيرفته است. برخلاف جريان گذشتهي ساخت فيلمهاي عاشقانه پرسوز و گداز در هنگكنگ، فيلمهاي اخير نظير Dawntown torpedoes به فيلمهاي غيرواقعي با مضاميني نظير جاسوسي و سرقت تبديل شده است.
البته تأثير باليوود بر فيلمسازان آسيايي، نميتواند تنها يك طرفه باشد. يك مثال جذاب، كارگردان فيلمهاي اكشن هنگ كنگ جان وو است. يكي از منتقدان ميگويد كه جان وو قدرتنمايي كارگردان امريكايي Sam Peckinpah را با احساسات چيني كه افتخار زيادي به اعتقاد به مرگ در راه دوست ميدهد، درآميخته است. اين سبك فيلمسازي در فيلمهايي نظير Hard Boiled، «قاتل» و «گلولهاي در مغز» كه به غرب روانه شد، ديده ميشود. او اين سبك را در فيلمهاي ساخته شدهاش در هاليوود نيز به كار گرفت. نظير فيلم windtalker با بازي نيكولاس كيج و كريستين اسلاتر. فيستر ميگويد كه در اين سبك فيلمسازي، وو شيوه جديد و هيجانبرانگيزي را براي تماشاگران آمريكايي به ارمغان آورده است.
همچنين احياي صنعت سينما در كره جنوبي و در اواخر دهه 90، به رويكرد جدي جنايي ـ حادثهاي اخذ شده از سينماي هاليوود نسبت داده شده است. در تاريخ فيلمسازي كره، «ملودرامترين رومانتيك و احساساتي» سبك رايج و غالب فيلمسازي بوده است.
ستارههاي سينماي عامهپسند، اغلب با ايفاي نقش در تراژديهاي پرسوز و گداز شناخته ميشوند، ولي در سالهاي اخير، سينماي كره دچار تحولاتي اساسي شده است و خواهان سهم بيشتري از بازار داخلي به نسبت توليدات سينماي هاليوود است. يكي از منتقدان سينمايي ـ پاكويت ـ معتقد است كه با چند روش، فيلمهاي كنوني راه خود را از فيلمهاي گذشته جدا كردهاند. فيلمهاي جديد تمايل دارند كه ظاهر پرزرق و برقتري داشته باشند و با توجه به گسترش امكانات فني در صنعت، كارگردانان استفاده از جلوههاي ويژه و تصويربرداري ديجيتال را آغاز نمودهاند.
پاكويت ميگويد: به عنوان مثال فيلم shiri به صورتي هوشمندانه، اكشنهاي پرسروصداي هاليوودي را با ملودرامهاي كرهاي، براي دستيابي به طيف گستردهتري از مخاطبان، درآميخته است. اين فيلم در مورد يك جاسوس كره شمالي است كه درصدد انجام يك حمله غافلگيركننده در سئول ميباشد. اين اولين فيلمي بود كه در سئول با فروش معادل 2 ميليون بليت روبهرو شد. اين فيلم ركورد بيشترين فروش باجههاي بليتفروشي سينما را كه در گذشته متعلق به فيلم «تايتانيك» بود، شكست تا موفقترين فيلم تاريخ كره شود. با ذكر مثالي ديگر، پاكويت ميگويد كه كارهاي گذشته لي ميونگ بر مضاميني نظير ازدواج و عشق استوار بود ولي به هر حال، وي در فيلم 1999 خود با عنوان «هيچ جايي براي مخفي شدن نيست» ژانر اكشن را انتخاب نمود.
در فيلمهاي اكشن ـ كه يك مشخصه بارز هاليوود به شمار ميرود ـ شما معمولاً با يك جريان مداوم از بدلكاري، صحنههاي تعقيب و گريز، مبارزه، كشمكش، عمليات نجات و يك سناريوي بدون سكون روبهرو هستيد كه قهرماني با انرژي تمام ناشدني در نبردي نابرابر و نامتعارف، با افراد باور نكردني و شرور و اهريمني قرار ميگيرد، روبهرو ميشويد. پاكويت اشاره ميكند كه بسياري از جنبههاي فيلم «هيج جايي براي مخفي شدن نيست» بر مبناي اين سناريو طراحي شده است و داراي صحنههاي قتل، پنهانكاري، طنز، فرار، مبارزه و تعقيب و گريز ميباشد.
تأثيرات هاليوود بر سينماي تايلند كه در آغاز راه رشد است، نيز آشكار گرديده است. استفاده از سبك اكشن، يك عامل حياتي در موفقيت فيلم «بوكسور زيبا» (2003) بود. به هر حال، نظير كارگردان هنگكنگي جان وو، كارگردان اين فيلم ايكاچاي يوكرو نگتام، از رويكرد استفاده از «درام ـ اكشن» جهت ساخت اين فيلم استفاده نموده است. اين فيلم بر مبناي داستان واقعي زندگي نونگ توم، يك بوكسور معروف است. بازيگر اول فيلم «بوكسور زيبا» يك پسر زننما است كه در اين افسانه باورنكردني و همراه با مبارزات مردانه، ميتواند كه به يك زن تبديل شود. براي باورپذيري اين كه او دختري است كه از زمان كودكي در بدن يك پسر محبوس شده است، پارينيا چارونپول كه نقش نونگ توم را بازي ميكند، براي اوجگيري ورزشهاي مرگآور و عضلاني «تاي بوكسينك» را براي دستيابي به هدف نهايي زنانگي انجام ميدهد. منتقدان اين فيلم را متأثركننده و سرگرمكننده و همراه با صحنههاي نفسگير «تاي بوكسينگ» معرفي كردند. پس از نمايش اين فيلم در جشنواره فيلم بانكوك كه نظر دو تن از نمايندگان سينماي هاليوود را به خود جلب نمود، انتظار ميرود كه فيلم با توزيع بينالمللي گستردهاي روبهرو شود. همچنين گفته ميشود، تعدادي ديگر از فيلمهاي اخير تايلند، به توزيعكنندههاي آمريكايي فروخته ميشود.
در اكثر مباحث نظري كه از زمان پيدايش نظام نوين اطلاعاتي جهاني در دهه 70 ميلادي و در مورد تأثيرات تسلط رسانههاي غربي بر كشورهاي غيرغربي انجام شده است، نسبت به خطرات قريبالوقوع اين تسلط بر فرهنگهاي بومي كشورهاي غيرغربي هشدار داده شده است.
تحليلهاي ذكر شده در مورد تغيير اساسي در ماهيت تعدادي از صنايع فيلمسازي و سينماي بومي آسيا، از اين نظر حمايت ميكند. موفقيت اقتصادي باليوود در رويكرد به سكس و برهنگي، اين امر را تأييد ميكند كه تماشاگراني با رويكرد غربي در اين كشور وجود دارند؛ ولي هند هنوز هم كشوري سنتي است كه كشاورزان روستايي سهم بزرگي در اقتصاد صنعت سينما دارند و احتمالاً آنان نميتوانند ارزشها و جريانات عرضه شده در باليوود جديد را درك كنند. هماينك، فيلمهاي كافي جهت عرضه به طيفهاي سنتي در هند عرضه ميشود؛ ولي تداوم اين امر، به موفقيت فروش اين فيلمها در گيشه وابسته است.
همچنين منتقدان اجتماعي در هند هشدار ميدهند كه با ورود فيلمهاي ويژه افراد بالغ به بازار، تواناييهاي منحصر به فرد هاليوود در راه رشد ساخت فيلمهاي درام موزيكال خانوادگي از بين ميرود. آنان همچنين هشدار ميدهند كه در كنار تهديد ارزشهاي هندي، اين امر منجر به آسيبپذيري بيشتر در رقابت خارجي خواهد شد كه صدماتي اساسي بر باليوود وارد ميكند.
تعارض فراروي باليوود در مورد حفظ كارايي اقتصادي صنعت سينما از يك سو و حفظ ارزشهاي سنتي هندي از سوي ديگر، منجر به كشمكشهاي نظري فراواني در مورد جهتگيري آتي اين صنعت شده است. يك نظريه كه از سوي كارگردان موفق باليوود (رام گپال وارما) ارائه شده، چنين است: «هر كس كه از غرب تبعيت نكند، نابود ميشود!» او همچنين گفته است كه وي توجهي نميكند كه آيا فيلمهايش نيازهاي افراد سنتي مناطق روستايي را تأمين مينمايد و يا خير. اميرخان بازيگر برجسته سينماي هند در اين مورد معتقد است كه يك تغيير اساسي از رقص و آواز، منجر به از بين رفتن سنگ بناهاي سنتي سينماي هند شامل «رنگ و آتش و پاكدامني» ميگردد.
مشخص است كه صنايع سينما در چند كشور آسيايي، در فرايند تغيير ماهيت خويش در مسير دستيابي به كارايي اقتصادي، در بحبوحه جهانيسازي فرهنگ رسانهاي غرب به ويژه ايالات متحده است. پرسش اين است كه آيا اين امر يك تئوري ارتباط فرهنگي است و يا فرمول سازمان يافته هاليوود براي موفقيت اقتصادي؟ به هر حال، نويسنده معتقد است كه اين تغييرات، در جهت يك امپرياليسم فرهنگي است، هر چند كه اساتيد دانشگاه از يك تئوري ارتباط فرهنگي صحبت كنند؛ چرا كه اين تغيير، يك تغيير نادرست است. همان طور كه كتب دانشگاهي، مجلات تحقيقاتي و محصولات فرهنگي و اطلاعاتي غرب به سوي ساير مناطق سرازير شده است، در بخش سرگرمي نيز محصولات غربي در همه كشورهاي در حال توسعه، بدون هيچ گونه اهرم فشار نظامي گسترش يافته است؛ ما اين را «امپرياليسم فرهنگي» ميناميم، چرا كه توسعه زبان انگليسي در تجارت و اقتصاد جهاني نيز از طريق راديوها و تلويزيونها و با استفاده از خواست و تمايل و نه اجبار صورت گرفته است.
از ديگر سو، سينماگران آسيا از مبتذلترين فرمول توليد فيلم هاليوود يعني سكس، خشونت و مصرف الكل و مواد مخدر براي موفقيت تجاري استفاده ميكنند، در حالي كه در گذشته، موضوعات اجتماعي در دستور كار آنان قرار داشت. موفقيت تجاري چند فيلم شاخص سينماي هند و كره، حاكي از اين تغيير رويكرد است. رويكرد رسانهها از مرحله فرهيختگي به همگاني شدن، حاكي از اين است كه رشد رسانهها در گروي عامهپسند بودن آنها بوده است و ميتواند موفقيت و بقاي اقتصادي آنها را تضمين كند.
منبع: ماهنامه سياحت غرب
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}